آکسل به کرم میگه بیا بریم باهم حرف بزنیم و بعد اکسل؛کرم رو میبره و تویه اتاق زندانیش میکنه و هرچی کرم درمیزنه درو بازنمیکنه.آکسل میاد توسالن و میگه لطفا به من توجه کنید و عکس ملیس رو روی پرده نمایش میزاره و ملیس خیلی خوشحال میشه و آکسل میگه من هیلی عاشقشم خیلی خوشکله و بعد یه عکس دونفره ازخودشون رومیزاره دوباره همه دست میزنن و ملیس بازم خوشحال میشه و بعد آکسل عکس کانتینر رو میزاره و میگه ولی اینجا با کرم بهم خیانت کرد ملیس میزنه زیر گریه و خورد میشه و روی زمین میشینه زینب بهش میگه بسه چرت نگو و آگسل عکس ملیس با حوله حمام رو میزاره رو پرده و شماره ملیس رو میزاره روی پرده و ملیس بیشتر میزنه زیر گریه.کرم تواتاقی که زندانیه سعی میکنه بزنه بیرون که میبینه آتیش سوزی شده.بچه ها میفهمن که آتیش سوزی شده و همه میزنن بیرون.زینب تو حیاط به آکسل میگه خیلی احمقی هیچی بین اونا اتفاق نیفتاده.جان به زینب میگه کرم نیستش.زینب داد میزنه و میگه کرم کجاس و به آکسل میگه چیکارش کردی تو خبر داری بکو کجاس و بعد خودش میره تو سالن دنبال کرم.جان و باریش هم میرن دنبالش تا جلوشو بگیرن.زینب تو سالن حالش بد میشه و بیهوش میشهباریش و جان تو حیاطن که میبینن کرم خودش رو نجات داده و تو حیاطه.گونش میره داخل و زینب و بغل میکنه و میره توحیاط.کرم میره سمت زینب ولی چشماش تارمیبینه.با دقت به گونش نگاه میکنه که گونش کلاه رو ازسرش برمیداره و میگه کرم من برادر دوقلوتم.کرم مات و مبهوت نگاه میکنه و بعد هم ماشین آتش نشانی میرسه.ملیس رفته تو یه اتاقی و تیغ رو برمیداره و میخواد خودشو بکشه که آکسل میاد داخل.ملیس میبینتش و بهش میگه برو گمشو ازاینجا.آکسل میگه میخوای با این مخ فندقیت خودتو بکشی تا منو یه مجازات دیگه کنی؟اگه میخوای بمیری باشه من پایتم و ملیس و کشون کشون میبره تا ماشین و ملیس هم گریه میکنه و میگه من نمیخوام با تو مایی بیام ولی آکسل به زور میفرستش توماشین.کرم و باریش میان خونه کرم و به سویم میگن مدرسه آتیش گرفته.کرم به سویم میگه میخوام یه چیزی بهت بگم ولی باید آروم باشی و بعد میگه گونش برادر دوقلوم.گونش میاد داخل و کلاهشو ازسرس برمیداره و خیلی مظلومانه به مادرش نگاه میکنه.مادرش میگه من باورم نمیشه به من گفتن گونش مرده.باریش میگه چون احمد سابر اینطور خواسته فکر کرده معلوله ودستورقتلشو دادهگونش میگه خیلی منتظر این لحظه بودم.سویم با اشک و ناراحتی نگاش میکنه و بعد میره سمتشو بغلش میکنه.همین موقع تلفن کرم زنگ میخوره وکرم میگه الوبابا.ازاون طرف آکسل داره به سرعت رانندگی میکنه و ملیس با گریه بهش میگه حالا که این تصمیمو گرفتی بزار حقیقتو بهت بگم و بعد براش جریان روتعریف میکنه ولی آکسل باور نمیکنه و میگه داستان قشنکی بود.بعد صدای آژیر پلیس میاد و ملیس بهش میگه احمق مدرسه روآتیش زدی الان افتادن دنبالت.آکسل به ملیس میگه من نمیخوام با اینا برم جرعتشو داری کاروتموم کنیم؟ملیس میگه تو که منو نابود کردی اینم روش آره جرعت دارم.ازاون طرف کرم و احمد تو یه کشتی کنارساحل ایستادن و احمد بهش میگه من تورو خیلی دوست دارم کرم بیا باهم بریم و کرم میگه باشه بریم.جهان میاد خونه و هرچی ملیس و صدا میکنه کسی جواب نمیده و بعد موبایلش زنگ میخوره و میگه چی شده من مدرشم.بعد نشون میده که زینب تو بیمارستانه و هنوزخوابه.ازخواب بیدار میشه و میگه کرم کجاست و باران بهش میگه اون رفت.زینب میگه یعنی چی مگه قرار نبود تنهام نزاره و بعد به کرم زنگ میزنه که گوشیش خاموشه.

گونش میاد تو اتاق زینب و میگه من گونشم راستش میخواستم یه چیزی بهت بگم و زینب میگه چی شده کرم چش شده و بعد غش میکنه و داستان به چند سال بعدمیره.زینب ازخواب بیدار میشه و میگه عزیزم ولی میبینه جفتش کسی نیست.لبخند میزنه و بلند میشه و میره توآشپزخونه.گونش تو آشپزخونه صبحونه آماده کرده و زینب میاد و بهش میگه چه عجب ازاینکارا کردی.گونش میگه به خاطر فسقلیه.زینب گونه گونش رو مییوسه و میگه دستت دردنکنه.گونش میگه ببین توگفتی همه چیو باید بهم بگیم تو ازوقتی ازدواج کردی دیگه مثل قیل نیستی بامن.زینب میگه جدی؟به نظر من تو مثل قبل نیستی و بعد میره.ازاون طرف نشون میده که دمت و ژاله دارن مصاحبه میکنن و راجع به اینکه بوتیکشون تو گلیازی و استانبول خیلی معروف سده حرف میزنن.و دمت میگه که اگه ژاله نبود من اصلا پیشرفت نمیکردم چون اون با من شریک شد تا شکست نخورم.بعداز رفتن خبرنگار دمت با عجله میره تا واسه نوش کادو بخره.جهان هم تو مدسه دولتی با تیمش حرف میزنه و میگه اون موقع که تو این مدرسه اومدم بچه هاش در مدرسه چاقو میکشیدن حتی روی منم چاقو کشیدنجهان ادامه میده قبلا با اختلاف صدتا باختم ولی الان با اختلاف ده تا.ما به مرحله مسابقات منطقه ای رسیدیم و من قول دادم واسه نوم که امروز یکساله میشه جام رو ببرم به عنوان هدیه.زینب با دخترش میان تو حیاط که میبینه گونش همه جا رو تزیین کرده وآماده کرده و زینب هم ازش تشکر میکنه و یه دفعه میگه ای وای کیک یادم رفت حالا چکارکنم.ازاون طرف کرم رفته ملاقات تو زندان ولی احمد نمیاد واسه ملاقات و کرم هم یه یادداشت میده به نگهبان تا به باباش بده.آکسل رو نشون میده که داره حسابی خوشتیپ میکنه و ازیه کشتی میاد بیرون و کاپیتان کشتی بهش میگه قربان دیگه کشتی رولازم ندارین؟که آکسل میگه ن و با دست گل سوار ماشینش میشه و نیره.ازاون طرف ملیس تو بیمارستان خوابیده و بیهوشه و دکتر میاد بالا سرش و میگه هنوز همونطوره و پرستار میگه تغییری نکرده.یه دفعه ملیس ماسک اکسیژن رو از روی صورتش برمیداره و میگه وای داشتم خفه میشدم و کارگردان میگه کات و معلوم میشه که ملیس بازیگر شده.ملیس به کارگردان غر میزنه و از سناریو ایراد میگیره و میگه دیگه نمیتونم این صحنه رو بازی کنم و کارگردان به زور راضیش میکنهملیس میره تو اتاق گریم و کارگردان پشت سرش میگه مادرشم مثل خودش بود و گند زد به کارنامه کاریم.ملیس تو اتاق داره گریم میشه که آکسل میاد و گریمور به ملیس میگه خانم باز این آقا اومدن.ملیس به آکسل نگاه میکنه و بی تفاوتی سرشو برمیگردونه و میگه اصلا واسم مهم نیست.وقتی ازاتاق میاد بیرون آکسل بهش گل رو میده وملیس میگه خسته نشدی ازاین کارات؟آکسل میگه تا وقتی که راضیت کنم نه.ملیس میگه خب پس منو تا یه جایی برسون.ازاون طرف سویم تو ماشین نشسته و با تلفن حرف میزنه و میگه تا وقتی آقا باریش تایید نکنن نمیشه این کارو کنید.باریش و نشون میده که کنارسویم نشسته و میگه سویم خانم من تایید کردم.سویم  بعد قطع کردن تلفن به باریش میگه جلسه با ژاپنیا جطور بود؟باریش میگه یکم طولانی بود تو جلسه بعدی رضایتشون رو میگیرم.ازاون طرف زینب با دخترش و گونش تو خونن که زنگ در رو میزنن و زینب میره درو باز کنه که میبینه کرم پشت دره و با خنده بهش میگه عه جه عجب اومدی.کرم میگه میدونم دیر کردم و ناراحتی ولی اکه یه چیزی بهتون نشون بدم منو میبخشید و کیک رو بهشون میده و زینب حسابی خوشحال میشهکرم و زینب و دخترشون میرن تو خونه.کرم گونش رو میبینه و بهش خوش آمد میگه و زینب به کرم میگه گونش همه کارا رو انجام داده و گونش هم با خجالت به کرم نگاه میکنه.عاششق این نگاه گونشم هرچی کرم تخسه گونش محجوبه.کرم به زینب میگه عه پس من علکی اومدم؟زینب میخنده و کرم و میبوسه.گونش تک خنده میکنه و سرشو با خجالت میندازه پایین.کرم دخترشو بغل میکنه و قربون صدقش میره.بابا شدنم خیلی بهش میاد خوشتیپ جونم.کرم میگه من برم لباسمو عوض کنم و با دخترش میرت بالا
پایان قسمت149
150
باران وجان میرسن خونه کرم و زینب.باران به جان غرمیرنه که یه کارو بهت سپردم نتونستی درست انجام بدی.جان میگه ای بابا عزیزم اینا که غریبه نیستن دوستامونن حالا بعدا بهش کادو رو میدیم.باران میکه قراره کل زندگیه من با حواس پرتی و تو بگذره و ازماشین پیاده میشه و مشخص میشه که حاملس.بعد جان درعقب رو بازمیکنه پسرای دوقلوش میپرن ازماشین بیرون.زینب و کرم با باران و جان احوال پرسی میکنن. کوزی و دمیرپسرای جان خیلی تخس و شیطونن.جان با کرم درد ودل میکنه و میگه باران خیلی عجیب شده یه دقیقه میخنده یه دقیقه داد میزنه رسما دیوونه شده.کرم میگه قبلا هم همینطوربودا.حان میگه آره ولی بدترشده جدیدا خواب میبینم خفش کردم این خواب خیلی بهم آرامش میده.کرم با ماسال دخترش باری میکنه و جان میگه ای بابا منم دخترمیخوام دیگه تصمیم گرفتم خودم بچه دار بشم ولی فکر شکمم.ماسال زیرشو کثبف میکنه و زینب میبرش تا عوضش کنه.مروه و سدات میان خونه کرم اینا و شکل وقیافه سدات خیلی عجیب شده موها و ریشای بلند و تازه از هند برگشتنآکسل؛ملیس رو میرسونه وبهش میگه اینجا منتظرت میمونم.ملیس میگه واسه چی؟آکسل میگه اینجوری خودم میتونم برسونمت تا خونه و ملیس بهش میگه شاید شب بمونم.آکسل میگه من اینجا میمونم.ملیس میاد و باهمه احوال پرسی میکنه و جان بهش میگه آخرش تو این سریال میمیری یا زنده میمونی؟ملیس میگه باور کن نمیتونم بهت بگم.جان میگه شایدم مثل سریالای کلیشه ای بگه چندسال بعد و همه چی درست شده باشه(اشاره به سریال خودشون)ملیس میخنده و جان بهش میگه چرا همه نقش اولا تو جنگ و دعوان یه بوسه ای چیزی.باران بهش میگه جانننننن.گونش میاد و کنار سدات و جان میشینه ولی خیلی خجالتی و گوشه گیره و کم حرفه.کرم وزینب دارن با دخترشون بازی میکنن که زینی میفهمه ماسال خودشو دوباره کثیف کرده و به کرم میگه عزیزممممم برو عوضش کن من دفعه قبلی عوضش کردم.کرم میگه منم عصر عوضش کردم خب.زینب میگه تازه دیروزم گونش جاشو عوض کرد من نتونستم.کرم میگه چه گونش چه من آخه چه فرقی داره کاری که تو میتونی تو سه دقیقه انجام بدی من تو نیم ساعت انجام میدم.بالاخره کرم با غرغر میره و ماسال رو عوض میکنه.ملیس به زینب میگه ماسال من کجاس؟زینب میگه باباش داره عوضش میکنه.کرم میاد و میگه بالاخره بعد از تلاش بسیارخوابید.ملیس به زینب میگه اگه گفتی که منو رسوند؟زینب میگه دوست پسر بازیگرت؟ملیس میگه ن اون اصلا دیگه واسم مهم نیست با آکسل اومدم.زینب با تعجب میگه واقعا؟ملیس میگه آره الان هم بیرون ایستاده.زینب میگه پس حواست باشه کرم نفهمه.سویم و باریش تو ماشینن و باریش حسابی با تبلتش سرگرم کارکردنه.سویم بهش میگه بسه دیگه باریش تو ازمنم بیشتر کارمیکنی دیگه عکست رفته روی جلد مجله اکونومی.افق به باریش میگه چرا خیلی وقته دوست دختر ندارین یه وقتی هم واسه رابطه عاشقانه بزارید.همین ندقع باریش بیگم رو کنار خیابون مببینه و با عجله پیاده میشه و صداس میکنه.بیگم با ناباوری برمیگرده و میگه باریش تویی؟وبعد همدیگرو بغل میکنن و باهم میرن کنارساحل میشینن.باریش به بیگم میگه اینجا تورویاد یه خاطره نمیندازه؟بیگم میگه بیشتر قرارامون اینجا بود.باریش میگه علاوه براون اینجا گوشیمو پرت کردم توآب یادته؟بیگم میگه آره وای چقد خجالت کشیدم آخه خیلی دنبالت بودم اصلا خوب  شد ازمن جداشدی.باریش میگه من تازه داشتم فکرمیکردم کارمون درست بودکه جداشدیم؟بیگم بهش میگه خب تو کار خاصی نداری؟باریش میگه ن فقط باید برم تولد برادرزادم.بیگم میگه عزیزم ازتوفیس بوک دیدمش از طرف من لپ ماسال رو بکش.باریش میگه خب اگه میخوای خودت بیا و لپش رو بکش.پسرای جان بازم دارن آتیش میسوزونن و حسابی همه رو خیس میکنن.باران ازدستشون دیوونه شده که گونش میاد وبهشون میگه بچه هابیاید باهم بازی کنیم.باران میگه وای گونش مرسی نجاتم دادی و بعد با اشاره به جان میگه بعضیا یاد بگیرن.دمت و جهان و ژاله هم میرسن و حسابی بحث سراینه که بچه به کی رفته.جهان میگه شبیه منه؛کرم میگه ازنظرمن که به من رفته؛زینب میگه ن شبیه منه.ملیس هم میگه اصلا به خالش رفته و زینب هم میگه آره راستی مثل خالش خوشکل میشه.جهان مدام به ماسال میگه بگو بابا؛زینب میگه شما فکرمیکنید میگه بابا درواقع میگه ماما.همه ساکت میشن و ماسال یکهو میگه بابا؛کرم حسابی ذوق میکنه و جهان میگه منظورش بابابزرگه.ازاون طرف احمد رو توزندان نشون میده که کرم واسش جورابای ماسال رو فرستادو اونم بوشون میکنه.داستان فلش بک میخوره و زمانی که کرم واحمد میخوان سوارکشتی بشن.کرم میگه بابا من نمیتونم بیام.احمد میگه یعنی جی؟باربش خودشو نشون میده و میگه یعنی اینکه اون هیج جا با تو نمیاد.کرم با بغض و ناراحتی به باباش نگاه میکنه.گونش میاد پیششون ومیگه همه چی تموم شد بابا.پلیسا میان احمد رو میبرن.احمد مدام به کرم میگه واسه چی اینکارو کردی چرا کرم.کرم هم گریه میکنه.داستان به حال برمیکرده.کرم و زینب بالاسر ماسال که تواتاقش خوابیده ایستادن.کرم زینب و بغل میکنه و میگه مثل مامانش خوشکله.همدیگرو میبوسن و زینب میگه کرم پایین منتظرمونن.کرم میگه ولشون کن دارن خوش میگذرونن بزار ماهم به کارمون برسیم.زینب میخنده و میگه بسه کرم.کرم میگه چاره ای نیست کارماهم بمونه واسه بعد ومیخندن و میرن بیرون.کرم ماسال و بغل میکنه و میره تو حیاط.بهش میگه عزیزم میدونم دلت واسه مامانت الان تنگ میشه ولی یکمم با من وقت بگذرون دیگه.همین موقع سویم میرسه و ماسال رو میبره داخل.کرم چشمش میخوره به آکسل که توماشبن توی خیاط نشسته.کرم بهش میکه تو اینجا توی خونه من جکارمیکنی؟آکسل پیاده میشه و میکه وای سایر زندگی بهت ساخته اصلا تغییر نکردی.کرم میگه بهت گفتم اینجا چیکلرمیکنی.آکسل و کرن میرن میشینن تا باهم حرف بزنن.باربش خودشو نشون میده و میگه یعنی اینکه اون هیج جا با تو نمیاد.کرم با بغض و ناراحتی به باباش نگاه میکنه.گونش میاد پیششون ومیگه همه چی تموم شد بابا.پلیسا میان احمد رو میبرن.احمد مدام به کرم میگه واسه چی اینکارو کردی چرا کرم.کرم هم گریه میکنه.داستان به حال برمیکرده.کرم و زینب بالاسر ماسال که تواتاقش خوابیده ایستادن.کرم زینب و بغل میکنه و میگه مثل مامانش خوشکله.همدیگرو میبوسن و زینب میگه کرم پایین منتظرمونن.کرم میگه ولشون کن دارن خوش میگذرونن بزار ماهم به کارمون برسیم.زینب میخنده و میگه بسه کرم.کرم میگه چاره ای نیست کارماهم بمونه واسه بعد ومیخندن و میرن بیرون.کرم ماسال و بغل میکنه و میره تو حیاط.بهش میگه عزیزم میدونم دلت واسه مامانت الان تنگ میشه ولی یکمم با من وقت بگذرون دیگه.همین موقع سویم میرسه و ماسال رو میبره داخل.کرم چشمش میخوره به آکسل که توماشبن توی خیاط نشسته.کرم بهش میکه تو اینجا توی خونه من جکارمیکنی؟آکسل پیاده میشه و میکه وای سایر زندگی بهت ساخته اصلا تغییر نکردی.کرم میگه بهت گفتم اینجا چیکلرمیکنی.آکسل و کرم میرن میشینن تا باهم حرف بزنن.آکسل به کرم میره من رفتم زندان تاوان کارمو پس دادم.کرم میگه یعنی زندان رفتن بست بود؟میدونی بعضی وقتا با یه حس تنفر ازخواب بیدار میشم چندبار خواستم بیام و حسابت و برسم هیچوقت قیافه زینب وقتی ازتوی آتیش اوردنش بیرون یادم نمیره ولی به خاطر خانوادم نیومدم.آکسل با ناراحتی میگه منم شبا خواب میدیدم دارم آتیش میگیرم ولی هیجکس نمیومد نجاتم بده ن ملیس ن بیگم ن مامانم.اونروزی که آتیش سوزی راه انداختم میخواستم پایان خودمم باشه.کرم میگه یعنی چی؟داستان فلش بک میخوره به شب حادثه و زمانی که آکسل میخواد خودشو ملیس و بکشه.پلیسا میرسن ولی آکسل نرسیده به دره ترمز میکنه و میگه نمیتونم تورو بکشم ازماشین پیاده شو.ملیس میگه من پیاده نمیشم یا هردومونو خلاص کن یا برو پایین وخودت رو معرفی کن چون من و تو مثل ستاره های دنباله داریم هیشکی بهمون اهمیت نمیده ستاره های دنباله دارم چون تو آسمونن کسی نمبینتشون.آکسل میگه من تاحالا ستاره دنباله دار ندیدم.همین موقع دوتا ستاره دنباله دار از آسمون رد میشن و ملیس به آکسل میگه اونجا رو ببین اونا ستاره دنباله دارن.آکسل میکه آره دیدمشونآکسل به ملیس میگه پیاده نمیشی؟ملیس میگه ن.آکسل میگه منو میبخشی؟ملیس میگه هیچوقت.آکسل میگه هیچوقت بیخیالت نمیشم و پیاده میشه و خودشو به پلیسا تسلیم میکنه.داستان به حال برمیگرده و آکسل به کرم میگه معجزه من ملیس بود اون منو نجات داد.کرم میگه باشه تومبتونی همینجا بمونی تا جشن تموم بشه.آکسل میگه خیلی وقته میخوام یه چیزی بهت بگم.کرم میگه خواهش میکنم واسم داستان عاشقانه تعریف نکن.آکسل میخنده و میگه ن خیلی وقته میخواستم به تو وزینب بگم معذرت مبخوام بابت تمام کارام.کرم میگه چی؟توگفتی معذرت میخوام؟آکسل میگه آره.کرم میخنده و میگه خب الان میخوام کیک وببریم ولی بعد ازبریدن کیک بیا داخل ولی آکسل همون موقع با کرم میره داخل.جان و باران و سدات و نروه نشستن پیش هم و سدات داره ازخاطرات بسیار جذابش از هند برای جان و باران و تعریف میکنه و میگه اونحا یه رودخانه بود که خیلی بو میداد و هندیا خیلی دوسش دارن وتوش مرده هاشون رو میندازن.جان با تعحب نکاش میکنه و میگه توکه اونجا شنا نکردی؟سدات میگه خب یکم شنا کردم ولی خودهندیا ازآب اون رودخونه میخورن.جان میگه نگو تو هم ازاون رودخونه خوردی.سدات میگه خب موقع شنا یکم رفت تو دهنم.باران حالش بهم میخوره از حرفای سدات.مروه میگه دوستان این آقا اونحا رو با پارک آبی اشتباه گرفته بود.سدات میگه ولی خیلی خوب بود ولی شما با بجه نمیتونید برید باید برنامه ریزی داشته باشید خدمتکار براشون مسروب میاره ولی علاوه بر باران؛مروه هم برنمیداره.باران میگه تو چرا نمیخوری من حاملم.جان به شوخی میگه نکنه توهم حامله ای.مروه میگه آره حاملم.سدات وا میره.جان وباران بهش میخندن میگن مبارکه امیدواریم دوقلو باشه آخه دوقلو خیلی خوبه.سدات بلندمیشه و میره.موقع بریدن کیک میشه.باریش با بیگم میرسه میکه نکنه میخواستین کیک رو بدون عموش ببرین.همه بهشون خوش آمد میگن و کرم ماسال رو بغل میکنه و زینب کنارشون می ایسته و سه تایی باهم شمع رو فوت میکنن و دست میزتن.ماسال هم میخنده ودست میزنه.ای جونم خیلی شیرین بود ماسال.کرم با ذوق به ماسال میگه دست بزن.تیم جهان هم قهرمان شده و جهان هم جام قهرمانی رو به عنوان کادو واسه ماسال میاره.جهان میگه خب استارت رقص و مادربزگ پدربزرگش باید بزنن و بادمت میرن تا برقصنملیس میره به آکسل میگه تو که پیشنهادای مختلف بلدی بدی ولی به نظرت نمیاد که بهم پیشنهاد رقص بدی؟آکسل میگه مهم نیست نظر من چیه مهم نظر توهستش.ملیس میگه من که پیشنهادمو دادم.آکسل میگه پس اینطور و بلند میشه دست ملیس رو میگیره و میرن تا برقصن.جهان میره ماسال رو ازکرم میگیره و کرم هم به زینب میگه ماهم برقصیم دیگه و میرن تا باهم برقصن.زینب حین رقص به کرم میگه هیجوقت اون خواستکاری معروفت واسه باردوم یادم نمیره کرم میخنده و داستان فلش بک میخوره به عقب.زینب که فکرکرده بود سر کرم بلایی اومده و غش کرده؛بهوش میاد و کرم رو بالاسرش میبینه و میکه کرم تو اینجایی حالت خوبه پس اینا چی کفتن.کرم به گونش و باران و دمت نگاه میکنه و میگه هیجی شوخی کردن.زینب میگه جی شوخی کردن؟میخنده و به کرم میگه بیشعور و شروع میکنه به زدن کرم وبهش میگه ازعصبانیت میخندما.گونش هم سربه زیر نکاشون میکنه.دمت میکه من برم به جهان زنک بزنم و ازاتاق میره بیرون.کرم و زینب همدیگرو میبوسن باران میخنده و گونش با خجالت و خنده سرشو میندازه پایین.کرم میگه چیزه باران میخوای برو به جان زنگ بزنببخشید دوستان قبل ازاینکه کرم به باران بگه به جان زنگ بزن به زینب میکه با من ازدواج میکنی؟زینب میگه چی؟کرم میگه ازدواج کنیم البته ن الان موقع دانشگاه یا بعد ازاون و بعد همدیگرو میبوسن.کرم به باران میگه چیزه میخوای تو برو زنگ بزن به جان.باران هم میگع آره آره بهتره من برم به جان زنگ بزنم.کرم بعد به گونش میگه چیزه توهم برو واسم آب بیار.گونس هم با لبخند و خجالت میکه باشه و سریع میره.کرم و زینب هم همدیگرو میبوسن و داستان به حال برمیگرده.کرم میخنده و میکه آره ولی منم هیجوقت تلافی که سرم دراوردی رو یادم نمیره.داستان دوباره فلش بک میخوره و نشون میده که کرم روی کاناپه دراز کشیده و داره روزنامه میخونه که یکدفعه زینب ازطبقه بالا جیغ میزنه کرم کرم وای دارم میمیرم.کرم با عجله میره بالا و با ترس به زینب میگه چی شده.زینب با جیغ میکه وای کرم بچه داره دنیا مباد وقتش شده.کرم میگه باشه باشه الان میرم به دکتر زنگ میزنم.زینب میکه نمیتونم بیا خودت بچه رو بکش بیرون.کرم پایین پای زینب میشینه ودستش رو میبره زیر پتو و روشو میکنه اونور که یکاو زینب جیغ میکشه و یه عروسک پرت میکنه بغل کرم و بعد غش غش میخندهکرم مات و مبهوت به زینب میگه این چه کاری بود.زینب میخنده و میگه شوخی بود عزیزم آخی ترسیدی؟کرم میگه معلومه ترسیدم.زینب میگه بیا بوست کنم و بعد صورت کرم و میبوسه.داستان به حال برمیگرده.کرم و زینب دارن کناراستخر میرقصن که کرم میگه میدونی ولی اینجا منو یاد اولین بوسمون میندازه تقریبا همینجا بود.زینب با شیطنت میگه من که یادم نمیاد.کرم میگه جدی؟پس بیا یادت بندازم و دست زینب و میگیرهد و باهم میپرن تو استخر.بقیه  بچه ها هم میپرن تو استخر که یکهو کرم و زینب که زیر آب بودن با بوسه میان روی آب درست مثل اولین بوسشون.جهان و دمت و ژاله با ذوق و تعجب نگاشون میکنن و براشون دست میزنن.آکسل و ملیس؛بیگم وباریش هم همدیگرو میبوسن و معلوم میشه ایناهم دوباره باهم دوست شدن.گونش بالا کنار پنجره ایستاده و با همون سربه زیری و نکاه خجالتیش بهشون نکاه میکنه و میخنده.یعنی عاشششق این رفتار گونشم.بعد کرم و زینب توآب بهم خیره میشن و مبخندن وتموم میشه.پسر تولین وجهان الان پنج سالست تقریبا و خیلی شیطونه و نمیزاره تولین نفس بکشه
بیگم هم بازیگر شده و انکار چندتا فیلم هم ساخته و آکسل از نظر مالی حمایتش میکنه
سدات و مروه هنوز باهم ازدواج نکردن و دوستن

پایان سریال.بجه ها سریال اصلا تو خیالات نبود و همش واقعیت بود.انقد سکانس آخر با احساس بود که من نتونستم خودمو کنترل کنم.من به شخصه دلم واسه کرم و عشق بین کرم و زینب خیلی خیلی تنگ میشه