خلاصه ای ازقسمت های آینده ماندگار:

قسمت های جلوتر که دیدم جمیل بر میگرده خونه و یه طور اتفاقی عکسای باران و هارون و ادا رو میبینه و میفهمه که هارون پدر بارانه.البته الان هم ادا و هم ملدا خونه پدریشون هستن.تو خونه فیاض، سعادت هم بدون اینکه کسی بفهمه میره بیرون. شب میشه همه نگران سعادت هستن که از اداره پلیس زنگ میزنن به هارون و میگن یه جنازه پیدا شده که شک داریم مادر شما باشه.هارون هم میره اونجا و میبینه که مادرش نیست.نشون میده که سعادت تو یه کوچه داره راه میره که بیهوش میشه. جمیل هم که فهمیده هارون پدر بارانه اسلحشو بر میداره ومیره دنبال هارون.
ترکان هم میفهمه جمیل اسلحه بر داشته به ادا میگه و ادا میره دنبال هارون.مثل اینکه پلیس سعادتو پیدا کردن و میارنش خونه.ادا هم میرسه به ویلا ی هارون که خدمتکار بهش میگه هارون اینجا نیست و پدرتون هم چند لحظه پیش اینجا بود.ادا هم به هارون زنگ میزنه و هارون هم میاد به ویلا و ادا بغلش میکنه همین موقع جمیل از پشت بسته ها میاد بیرون و به سمت هارون اسلحه میکشه و میخواد بزنه که ادا در حالی که باران تو بغلشه میره جلو هارون و تیر به اون برخورد میکنه که ادا در حالی که داره از حال میره هی اسم باران رو صدا میکنه هارون هم وقتی باران رو تو بغلش میگیره میفهمه که خونیه و مثل اینکه باران هم زخمی شده و هارون از ناراحتی زیاد فریاد میزنه.
جمیل هم از اونجا میره و بعد نشون میده که شیشه خونه ادا اینا میکنه و ترکان میفهمه یه اتفاقی افتاده. آمبولانس میاد و ادا وباران رو رو میبرد بیمارستان و هر دوشون رو میبرن اتاق عمل و هارون هم خیلی نگرانشونه. 
جمال تو پارک میخواد با اسلحش خودکشی کنه که پلیسا میرسن  و مردم هم جمع میشن و سعی میکنن که جلوشو بگیرن و دستگیرش میکنن و میبرند اداره پلیس و اونجا اعتراف میکنه دخترشو زده و به ترکان خبر میان که با فردا و کرم میرن اداره پلیس.
اون خبرنگاری که با هارون مشکل داشت تو بیمارستانه و با همکاری یکی از پرستاران از ادا که زخمی شده فیلم میگیره.
نسا هم به خواستگاری باتوو و اینکه رفته بود خونه باتوو بوسه درو باز کرده بود فکر میکنه که سعادت میاد و باهاش دعوا میکنه وبهش سیلی میزنه و مثل اینکه حالش دوباره بد شده.
ملدا میاد بیمارستان پیش هارون مثل اینکه اوضاع باران و ادا وخیمه و هارون هم خیلی ناراحت و عصبیه و از دکتر اجازه میگیره که بره دیدن دخترش با ادا.جمیل هم انگار دادگاهی میشه و میبرنش زندان.تو بیمارستان هم هارون با ترکان حرف میزنه و دکتر میخواست با هارون حرف بزنه که پرستار بهش خبر میده که بارات خیلی تب داره و درجه حرارتش خیلی بالاست.بعد نشون میده که دوتا دکترا دارن راجب عکس سر باران صحبت میکنن و مثل اینکه یه مشکلی هست.
تو زندون هم نشو
ن میده که جمیل با کسی حرف نمیزنه و یه زندانی هم میره تا باهاش حرف بزنه که جمیل بازم سکوت میکنه.